صب دیگه قراره از این شهر بروم وتا بهار93نمیام.اخرش حسرت دیدنش حتی برای چن لحظه بردلم موند،ای خدا میترسم وقتی ک دوباره اگه شد ببینمش تو لباس عروسی باشه...اشک هام امونمو بریدن باسه ی لحظه بند نمیان...ای خدا چرامن...چرا باید ایقد بدبخت باشم چرا.خدا جونم بریدم،کم اوردم این بار همه چیز را میزارم تا خودت پای در میانی کنی...خدایا خودت مواظبش باش...
دیگه از این ساعت ب بعد دیگه میخوام از اینترنت،وب و دنیا مجازی خداحافظی کنم وارد دنیا خودم بشم چن وقتیه ازش فاصله گرفتم.این وب هم حالا حالاها باید خاک بخوره.
نظرات شما عزیزان:
|
About
Home
|
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 91
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1