curse

مدتهاست كه از خود عبور كرده ام پس يادم بخير.......... . .. .

خیلی وقت است من عطرنمیزنم،ابروهایم را برنمیدارم،موهایم را مرتب نمیکنم،بگذار حداقل یک راه توجیح برای خودم بگذارم!شاید رقیبم خیلی شیک تر و زیباتر از من بود...

+نوشته شده در شنبه 30 شهريور 1392برچسب:,ساعت1:6توسط only boy | |

ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﻟﺖ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺷﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺘﯽ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﯼ ﺍﯾﻨﻮ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺸﻨﻮﯼ " ﭼﺮﺍ ﻣﺴﯿﺠﻤﻮ ﺩﯾﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﯼ ?" ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺻﻦ ﺩﻟﺖ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩ ﯾﻪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﺕ ﺭﻭ ﺻﺮﻑ ﺍﯾﻦ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻣﺘﻘﺎﻋﺪﺵ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﯾﺎ ﻧﻪ ! ﮔﻮﺷﯿﺘﻮ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﯼ ﯾﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻣﯿﺮﺳﯽ ﯾﻪ ﺷﺎﺭﮊ ﺩﻭ ﺗﻮﻣﻨﯽ ﮐﻢِ ﮐﻢ ﯾﻪ ﻫﻔﺘﻪ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ ﻭﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﺪﻭﻡ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﺕ, ﭼﻪ ﭘﺴﺮ ﺑﺎﺷﻦ ﻭ ﭼﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍﺣﺖ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﯾﻨﻢ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﭘﺲ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﮕﻪ "ﻓﻼﻧﯽ ﮐﯽ ﺑﻮﺩ?" ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﺍﻧﻘﺪ " ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺖ " ﻭﺍﺳﺖ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺟﺎﯼِ ﺧﺎﻟﯽِ ﮐﺴﯽ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺣﺲ ﻧﻤﯿشه...

+نوشته شده در چهار شنبه 27 شهريور 1392برچسب:,ساعت19:4توسط only boy | |

ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭ ﭼﺠﻮﺭﯼ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ ! ﻭﻗﺘﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺑﻮﺩﻡ ﺷﯿﺸﻪ ﺷﯿﺮﻡ ﺭﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺟﺪﺍﺵ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﻮﺩ , ﺍﻣﺎ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻢ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ... ﺷﮑﺴﺖ . ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻫﻤﺶ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﭼﻮﻥ ﻣﻤﮑﻨﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﻭ ﺑﺸﮑﻨﻪ ! ﯾﮑﻢ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ , ﺗﻮﺕ ﻓﺮﻧﮕﯽ ﺭﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ , ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﻪ ﺷﺐ ﺗﻮﺕ ﻓﺮﻧﮕﯽ ﻫﺎﻣﻮ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺗﺨﺖ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺨﻮﺍﺑﻦ , ﺍﻣﺎ ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺗﻮﺕ ﻓﺮﻧﮕﯿﺎﻡ ﻟﻪ ﺷﺪﻥ . ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﺒﺮﻡ ﺗﻮ ﺗﺨﺖ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﭼﻮﻥ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﯿﺸﻪ ! ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﺑﻌﺪﺵ ﯾﺎﺩﻣﻪ ﻣﺎﻫﯽ ﻫﻔﺖ ﺳﯿﻨﻤﻮﻥ ﺭﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻓﻘﻂ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷﻪ , ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺗﻨﮓ ﺁﺏ ﺩﺭﺵ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﺗﻮ ﮐﻤﺪﻡ ﻗﺎﯾﻤﺶ ﮐﺮﺩﻡ , ﺍﻣﺎ ﻓﺮﺩﺍﺵ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﺳﺮﺍﻏﺶ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﮑﻮﻥ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﻩ ! ﺍﻭﻥ ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ . ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺗﻮ ﮐﻤﺪﻡ ﻗﺎﯾﻤﺶ ﮐﻨﻢ ﭼﻮﻥ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻩ ! ﻣﺪﺕ ﻫﺎ ﺑﻌﺪ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﯾﻪ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻋﺮﻭﺳﮑﯽ ﺑﺮﺍﻡ ﺧﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻐﻠﺶ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻓﺸﺎﺭﺵ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﺳﺮﺵ ﮐﻨﺪﻩ ﺷﺪ . ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻨﻢ ﻓﺸﺎﺭﺵ ﺑﺪﻡ ﭼﻮﻥ ﺳﺮﺵ ﮐﻨﺪﻩ ﻣﯿﺸﻪ ! ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﯾﻪ ﺁﺑﺮﻧﮓ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻫﻢ ﮐﻼﺳﯿﺎﻡ ﻧﺸﻮﻧﺶ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺗﻮ ﮐﯿﻔﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﮐﯽ ﺍﻭﻧﻮ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ . ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﺸﻮﻥ ﺑﺪﻡ ﭼﻮﻥ ﻣﻤﮑﻨﻪ ﺍﺯﻡ ﺑﺪﺯﺩﻧﺶ ! ! ﻭﻗﺘﯽ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻬﺶ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﺨﺎﻃﺮﺵ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺯﻡ ﺩﻭﺭ ﻣﯿﺸﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺪﻣﺶ ! ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﮕﻔﺘﻢ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ , ﺩﯾﮕﻪ ﺁﺯﺍﺩ ﮔﺬﺍﺷﺘﻤﺶ , ﺗﻮ ﺩﺳﺘﻢ ﻧﮕﺮﻓﺘﻤﺶ ﮐﻪ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﺑﺸﮑﻨﻪ , ﺗﻮ ﮐﻤﺪﻡ ﻗﺎﯾﻤﺶ ﻧﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻤﯿﺮﻩ , ﺗﻮ ﺑﻐﻠﻢ ﻓﺸﺎﺭﺵ ﻧﺪﺍﺩﻡ ﮐﻪ ﺳﺮﺵ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﺸﻪ , ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﺸﻮﻧﺶ ﻧﺪﺍﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺯﻡ ﺑﺪﺯﺩﻧﺶ , ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﻧﺸﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﺮﻩ ... ﺍﻣﺎ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﺑﻬﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﺳﺮﺵ ﺑﺎ ﮐﺴﺎﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﮔﺮﻡ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻣﻨﻮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭ ﭼﺠﻮﺭﯼ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ !

+نوشته شده در یک شنبه 24 شهريور 1392برچسب:,ساعت4:22توسط only boy | |

صب دیگه قراره از این شهر بروم وتا بهار93نمیام.اخرش حسرت دیدنش حتی برای چن لحظه بردلم موند،ای خدا میترسم وقتی ک دوباره اگه شد ببینمش تو لباس عروسی باشه...اشک هام امونمو بریدن باسه ی لحظه بند نمیان...ای خدا چرامن...چرا باید ایقد بدبخت باشم چرا.خدا جونم بریدم،کم اوردم این بار همه چیز را میزارم تا خودت پای در میانی کنی...خدایا خودت مواظبش باش... دیگه از این ساعت ب بعد دیگه میخوام از اینترنت،وب و دنیا مجازی خداحافظی کنم وارد دنیا خودم بشم چن وقتیه ازش فاصله گرفتم.این وب هم حالا حالاها باید خاک بخوره.

+نوشته شده در چهار شنبه 20 شهريور 1392برچسب:,ساعت3:44توسط only boy | |

عشقم این اهنگ هایده است.همین الان رو پنجره نشتم دارم گوشش میکنم وسیگار میشکم وگریه میکنم... ای خدا ای خدا ای خدا آآآ دیگه دنیا واسه من تاریکه زندگی کوره رهی باریکه آخر قصه من نزدیکه این منم از همه جا وا مانده از همه مردم دنیا رانده رانده و خسته و تنها مانده ای خدا ای خدا ای خدا عشق بی غم توی خونه خنده های بچه گونه به دلم شد آرزو بازی عمرمو باختم کاخ امیدی که ساختم عاقبت شد زیر و رو ای خدا ای خدا ای خدا تو بر من ای فلک بیداد کردی دل شاد مرا ناشاد کردی شکستی در گلویم شوق آواز نصیبم نصیبم ناله و فریاد کردی ای خدا ای خدا ای خدا دیگه دنیا واسه من تاریکه زندگی کوره رهی باریکه آخر قصه من نزدیکه این منم از همه جا وا مانده از همه مردم دنیا رانده رانده و خسته و تنها مانده ای خدا ای خدا ای خدا

+نوشته شده در چهار شنبه 20 شهريور 1392برچسب:,ساعت3:41توسط only boy | |

این اهنگ خیلی دوست دارم؟گفتم تو وب هم بزارم.امیدوارم شما هم خوشتون بیاد... بسه دیگه حرفی نزن ، هیچی بهم نگو و برو حرف حرف تو شد آخرم ، دیگه نمیخوامت برو برو دیگه بام لج نکن ، درم پشت سرت ببند اینقدر بهخودت نرس ، اینقدر بیخودی نخند تو دنبال ستاره ای ، من آسمون پر ابرم ایندفعه دیگه شوخی نیست ، پر شده کاسه صبرم برو دیگه اسم منم نیار ، برو مرگ و شیون یه بار برو تا هوا روشنه ، این خونه خونۀ منه هنوز نرفتی دلگیرم ، تو بمون من خودم میرم میرم و ازدلم امشب ، انتقاممو می گیرم خودت می دونی و این خونه ، یا جا تویا جای منه من میرم اخه این غمو ، پشت منو نمیشکنه بعد یه عمری جون کندن ، خوب جواب منو دادی از همین لحظه که رفتم ، تو تو این خونه آزادی این دفعه موقع رفتن ، بغضم دیگه نمیشکنه لج و نکن و دور نریز ، اون خرت و پرتای منه هرچی تو خونست مال تو ، اون چارتا عکسم مال من تو چی میفهمی ازدلم ، چه میدونی ازحال من من رو اون عکسها حساسم ، خط نکش رو احساسم حلقه ات را هم می برم ، تو خودت خریدی واسم هی نخند لجمو در نیار ، من رفتم خوش بحال تو من دیگه رنجیدم ازت ، این خونه بی من مال تو

+نوشته شده در سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:,ساعت23:35توسط only boy | |

هوای اتاق گرفته بود... تاریکیه مطلق، چیزی که همیشه دوست داشتم. اما اینبار خوابم نمیبرد...قلت زدم چشمم به موبایلم افتاد... برداشتمو شروع کردم به تایپ کردن..."خوابم نمیبره بیداری؟" یهو یخ کردم... دیگه کسی رو ندارم که این متن رو براش بفرستم..پاکش کردم... چشمای پر اشکمو بستم...یه قطره اشک از روی گونم سر خورد... داره کم کم خوابم میبره... خدا جون شب به خیر!!!

+نوشته شده در سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:,ساعت2:45توسط only boy | |

همه عاشقت شدند و نام رقیبم را هورا کشیدند و باز هم کاری نمی شد کرد غیر تکیه به غروری اخراجی نسبت به جمع...

+نوشته شده در سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:,ساعت2:28توسط only boy | |

ساکت شدم، دیگه مثل قدیما نیستم، مثل اون زمانا که همه منو بخاطر شوخیاو جک گفتنام میخواستن... این روزا اینقدر ساکت شدم که حرف زدن یادم رفته، این روزا روزه میگیرم، اما نه مثل آدمای عادی، روزه ی سکوت، با کسی حرف نمیزنم،حرفی ندارم که بزنم.... یه گوشه میشینم،می نویسم، از تو،از تنهاییم،از تمام دَردایی که فرصت شاد بودنو ازم میگیرن... منه همیشه پیروز، باخــــتــــم، مارس شدم، اینقدر باختم سنگین بود که هیچکدوم از پیروزیام دیگه به چشم نیومد، یه روز آدم بزرگی میشم، یه روز خیلیا دورم جـــَــم میشن اما، همیشه بی تو تنهام... و همیشه یادم میمونه، یکی بود، که بارفتنش، مجبورم کرد تا احساساتم رو بنویسم،بزنم،بسازم... یکی بود که باعث شد بفهمم، ضرب المثل،از دل برود هر آنکه از دیده رود، هیچوقت نمیتونه درست باشه... هر جای این آسمون پر ستاره،تو این غروب دلگیر هستی، راحت بی خطر،زندگیت پر از شادی..

+نوشته شده در دو شنبه 18 شهريور 1392برچسب:,ساعت20:1توسط only boy | |

قبل از گفتن جمله"دوستت دارم"حتما یه"خودارضایی"داشته باشید.

+نوشته شده در دو شنبه 18 شهريور 1392برچسب:,ساعت19:6توسط only boy | |

ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﺑﯽ ﻣﻌﺮﻓﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﯿﺎﻝ ﺭﺍﺣﺖ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﻭﻟﯽ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻭ ﺍﺯ ﭼﺸﺎﯼ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﮔﺮﻓﺘﻪ!!مخاطب خاص؟؟؟

+نوشته شده در جمعه 15 شهريور 1392برچسب:,ساعت3:49توسط only boy | |

‏الان چند ماهی میشه که تو نیستی .. خیره به گوشیم و قاب روش میشم باز هیچ اسمی از تو نیست و آروم .. با صفحه ی گوشیم خاموش میشم یه سوال خشک شده رو لب سردم ، تورو که یکبار هم بغل نکردم نمیفهمم الان دارم دقیقا .. دلتنگ کدوم آغوش میشم ؟

+نوشته شده در جمعه 15 شهريور 1392برچسب:,ساعت1:7توسط only boy | |

این اخریا میگفت : دوری دوستی اما از فرداش نه دوستم بود نه حتی به یادم ولی دور شد بعد ها که تو خیابان با یکی دیگه دیدمش فهمیدم بامن دوری با اون دوستی من قدر احمق بودم که نمیفهمیدم چی میگه !!!

+نوشته شده در جمعه 15 شهريور 1392برچسب:,ساعت1:48توسط only boy | |

فال گرفتم نام تو آمد کنار نامم... حال که نام تو سند خورده به نام دیگری... مانده ام..... فالگیر اشتباه کرده بود...؟؟؟ قهوه ...قهوه نبود...؟؟ من اشتباه شنیدم..؟؟ یا..... تو اشتباه رفتی...!!!

+نوشته شده در پنج شنبه 14 شهريور 1392برچسب:,ساعت15:21توسط only boy | |

ﺑﺎﺧﺘﻢ ... ﻣﺎﺩﺭ ! ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﺎ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﮐﻮﭼﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﺧﺘﻢ ﻣﺎﺩﺭ ... ﻋﺸﻘﻢ ﻋﺎﺷﻖ دیگری ﺷﺪ ﭼﺎﺩﺭ ﺳﻔﯿﺪ ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﺳﺮ ﮐﻦ ﻭ ﺳﺮ ﺳﺠﺎﺩﻩ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯿﺸﺎﻥ ﺩﻋﺎ ﮐﻦ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎﺯ ﺑﭽﻪ ﻣﯿﺸﻮﻡ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺧﺖ ﺩﺭ ﭘﻨﺎﻩ ﭼﺎﺩﺭﺕ ﻣﯿﮕﺮﯾﻢ ...

+نوشته شده در پنج شنبه 14 شهريور 1392برچسب:,ساعت2:26توسط only boy | |

... فلانی دلـم بـرای تـو که نه , ولی بـرای روزهای با هم بودنمـان تنگ شده .. برای تـو که نه , ولی بـرای " مواظب خـودت باش " شنیـدن از تـو تنگ شده .. برای تـو که نه , ولی بـرای نگاهی که تا پیـچ سر کوچـه تعقیبم میـــ کرد تنگ شده .. برای تـو که نه , ولی بـرای دلی که نگرانـم میــ شد تنگ شده .. راستش دروغ چرا! برای ایـن ها که نه , ولی بـرای خـودت , دلـم خیلی تنگ شد

+نوشته شده در پنج شنبه 14 شهريور 1392برچسب:,ساعت2:14توسط only boy | |

اون چشای روشن داشت.اون یکی رو جز من داشت. من تو حسرت موندن.اون خیال رفتن داشت. اون یهو با من بد شد. از کنار من رد شد. من یا تازه وارد؟ اون . بینمون مردد شد. قلبمو بهم پس داد . پیش من با اون دست داد. اون تمام هستیم بود. لحظه های مستیم بود. اون روزای عمرم بود. تو ساعت دستیم بود. اوم تو شهرتش گم شد. رام حرف مردم شد. اون با من غریبی کرد. کارای عجیبی کرد. اون من و ز یادش برد.عشق من تو رویاش مرد. اون من و به دریا داد. به رقیب من جا داد. اون یهو به یه مهمون. قول صبح فردا داد. اون دلم رو برگردوند . اما تا تهش و سوزوند. من فدای این رفتن. رفت و خاطراتش موند. دسته گل فرستادم . تا بیفته به یادم . پادشاهه اون حالا . عین ماهه اون حالا . اون نشسته تو قصرش . با قرارای عصرش. دریاهام خبر داشتن . زیبا مال meh بود . تو چشاش دیگه غم نیست. ماهه اما مبهم نیست. عاشقا بیاین دیگه . زیبا مال mehdiنیست !!! "mehdi "

+نوشته شده در پنج شنبه 14 شهريور 1392برچسب:,ساعت2:13توسط only boy | |

کم کم دارم یاد میگیرم ک اگه کسی بهم گفت"دوست دارم"به این معنا نیست ک فقط منو تنها"دوست داره"...

+نوشته شده در سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:,ساعت14:36توسط only boy | |

تا حالا شده عاشق بشی ولی دلت نخواد بدونه؟؟؟؟ تا حالا شده تمام شب گریه کنی بدوناینکه بدونی چرا دلت بخواد تا صبح بیدار بمونی ولی بدونی به جایی نمی رسی تا حالا شده رفتنشو تماشا کنی ولی نخوای بره بعد آروم تو دلت بگی دوست دارم اما نخوای بدونه تا حالا شده....

+نوشته شده در سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:,ساعت13:36توسط only boy | |

ﻓﺎﺣﺸﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺩﯾﮕﺮی ﺑﯿﻘﺮﺍﺭ تو ! ﻓﺎﺣﺸﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺳﮑﺲ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ تو ! ﻓﺎﺣﺸﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﻮﺳﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﯾﺎﯼ ﻟﺐ ﻫﺎﯼ تو ! ﻓﺎﺣﺸﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺯﻥ , ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮ ﻫﺎﯼ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻟﺞ ﺑﺎﺯﯼ ﻭ ﻏﺮﻭﺭ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢﺑﻮﺩﻥ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻥ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ.

+نوشته شده در سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:,ساعت12:17توسط only boy | |

دارم راه میرم... یهو یه صدایی میاد... _ داداش یه عکس از مامیگیری؟ _ منم میگم چرا که نه؟ دوربینو حاضر میکنم که چشمام میخوره به تو...کاره دنیارو ببین،من باید از تووو کسی که تورو ازم دزدیده عکس بگیرم... سعی میکنم به روی خودم نیارم اما،جالب اینجاست،تو حتی منو نمیشناسی... من همونم، فقط موهامو بلند تر شده مثل روز های تلخم ، چهره ای که شکسته شد جوانیش بر باد رفت ... پیرش کردی ... مثل قدیما لبخند رو لبام نیست... صورت همیشه صافم حالا پر از ریش شده ... شایدم کلا یادت رفته من کیم... چه توقعی دارم... ولی تو هنوز مثل گذشته زیبایی ... یادش بخیر میگفتی نمیتونی کسی رو جزمن به اغوش بکشی امروز خودم عکسش را گرفتم _ داداش اون دکمه هستش _ بله بله ) چیک چیک( چه لب خند زیبایی زدی مثل همون روز که زدی تو سینه ام گفتی تو یه دیونه ای دیونه !! _ داداش ممنون خیلی حال دادی _ خواهش میکنم قابلی نداشت راستی عشقم قابل نداشت ؟؟ یا ثبت خاطره شما هااا؟؟

+نوشته شده در سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:,ساعت1:53توسط only boy | |

شده تنها باشی تنهاتر از اونی ک بتونی فکرشو کنی؟ شده احساس غربت بهت دست بده هیچکس نباشه احساستو بفهمه شده خیلی دور ورت باشن اما هیچکدوم محرم باس حرفهای دلت ندونی شده تو ی اتاق ی اهنگ بزاری و بعضتو خالی کنی گریه کنی تایکم احساس کنی ک داری راحت میشی مادرت بیاد بگه چی شده بگی دندونم درد داره بدجور بعدش سخته بشه برات ک نتونی بگی مامان صدای گریم به خاطر ی بی معرفت ک داره باسه خودش زندگیشو میکنه ولی خاطراتش امونمو بریده... شده خودت بشی دوست صمیمیت،با خودت درودل کنی،خودتو نصیحت کنی.به خودت بد بیراه بگی،و باخودت دعوا کنی، شده تو این همه تنهای با خودت ک شده بود دوست صمیمیت قهر کنی... شده شده شده.ک هیچ دلیل باسه زنده بودن نداشته باشی اما باز هم به این زندگی مزخرف ادامه بدی.و بگی میگذره اما هرروز زندگی سختر بشه. شده؟؟؟؟

+نوشته شده در سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:,ساعت1:45توسط only boy | |

کل اسم های تو موبایلم رو به اسم تو تغییر دادم حالا هرروز بهم زنگ میزنی یکبار هم نه ، چند بار ، تازه تغییر صداهم میدی من که میدونم تو هم دلت تنگ منه... . . . تقدیم به مخاطب خاص

+نوشته شده در دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:,ساعت4:40توسط only boy | |

بهش گفتم:دیگه نمی خوامت.خندیدورفت فهمیدم شوخی من حرف دلش بود...

+نوشته شده در دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:,ساعت1:37توسط only boy | |

یه شب مثل الان خیلی تنهایی شاید تنها تر از امروزت !!!! یه دفعه یاد بهترین دوستت میفتی!!!!!! یاد خندیدن هاتون یاد تلفن های شبونه! یاد دعوا های الکی !!!!! یاد خنده هاش یاده.... با خودت فکر میکنی اخرین قرارمون کجا بود ؟؟؟ اهااااا همون پارکه میز شطرنج دست هامون گره خورده بود تو دست هم چه روزایی بودخوش بودیم راستی الان کجاست ؟؟ دستات رو میاری جلوت مشت میکنی میگی واسه چی از هم جدا شدیم ؟ چندتا دلیل میاد تو ذهنت اما تو دیگه اونهارو منطقی نمیدونی چون بزرگ شدی مثل گذشته ها برای اینکه کم نیاری دوتاانگشتت رو میاری بالا نمیدونی چرا ولی میاری بالا راستی اسمش چی بود؟؟ اهان ... سریع میری سراغ گوشیت شروع میکنیتمام کانت هات رو زیر و رو میکنی اسمش رو پیدا میکنی کلی خدار و شکرمیکنی که هنوز هستش چند بار زنگ میزنی کسی جواب نمیده ؟ باز همون صدا مسخری اون زنه میپیچه تو گوشت مشترک مورد نظر در دسترسنمیباشد کلی داغون میشی زنگ میزنی تا یه نشونی ازش پیدا کنی شماره یکی از نزدیکاش ... زنگ میزنی کلی خواهش که میخوام ببینمش اونم قبول میکنه ترتیب یه قرار رو میده کلی خوشحال میشی بهترین لباست رو میپوشی با خودت کلی فکر میکنی الان میبینمش مثل قدیم میرم تو بغلش اروم میشم با اون طرف که قرار داشتی میاد دنبالت سوار ماشین میشی حرکت میکنه یه جا میزنه بغل میگه: صبر کن الان میام خیلی خوش حالی یاد گذشته همش میاد جلو چشمات در ماشین باز میشه با یه دسته گل میادداخل میگه این رو بگیر زشته بعد این همه وقت دست خالی بری پیش حرکت میکنید به سمت مقصد انقدر تو حال خودت بودی و داشتی فکر میکردی که نفهمیدی کی رسیدی میگه بیا رسیدیم از خودت بیخود میشی فقط گریه میکنی باورت نمیشه اون رو داری میبینی وقتی یکم اروم شدی دستت رو اروم از جیبت در میاری همون دوتا انگشت که با لجبازی شده بود منطق جدایی تو با اون رو میاری جلو اروم چند تا ضربه میزنی روی یه سنگ مشکی که خیلی قشنگه روش نوشته جوان ناکام به اسمش که میرسی باز بی اختیار گریه میکنی یه دفعه دستت خیس میشه همون طرف که ترتیب قرار رو داده بود یه ظرف اب رو خالی میکنه رو اون سنگ مشکیه میگه:::داداشم حتما تو این تابستون خیلی گرمشه گل هارو از کنارت بر میداره میزاره رو سنگ میشینه رو به روت سکوت فضا رو پر میکنه دست میکنه تو کیفش یه نامه در میاره میگه این رو داد گفت هروقت دیدمت بهت بدم میگیری ازش بازش میکنی ______________________ سلام خوبی نمیدونم امروز چند روز گذشت از نبودنم چند روزه چند ماه یا چند ساله اما میدونم یه روز میای یادته گفتم یه روز پشیمون میشی یادته گفتم اینقدر لجبازی نکن حالا دیدی همش واقعیت هستش دیگه دروغنیستش این بار تصادف جواب داد دیدی دروغ نیست دوستت دارم حتی الان .... یادته هیچ وقت ازت خدا حافظی نکردم خدانگهدار ---------------------------------------------- اخرین حرفم به مخاطب خاصم بود این!!

+نوشته شده در دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:,ساعت4:27توسط only boy | |